فهرست مطالب

Reproduction & Infertility - Volume:7 Issue: 1, 2006

Journal of Reproduction & Infertility
Volume:7 Issue: 1, 2006

  • 84 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1385/06/25
  • تعداد عناوین: 10
|
  • سخن نخست
    صفحه 6
  • مازیار زهیری، معرفت غفاری نوین، بهروز نیک نفس، مهناز حیردی صفحه 7
    زمینه و هدف
    کشت جنین روی ماتریژل، یکی از روش های مناسب بررسی تکامل جنین در محیط آزمایشگاه می باشد. البته به کارگیری محیط های متفاوت کشت همراه با آن و همچنین تفاوت در مراحل تکاملی جنین، می تواند منجر به پدید آمدن نتایج متفاوتی در مطالعات شود. از آنجایی که استفاده از ماتریژل در مورد تمام گونه ها و در مراحل مختلف تکاملی جنین مورد بررسی قرار نگرفته است، مطالعه حاضر به منظور بررسی اثر ماتریژل بر روند تکاملی بلاستوسیست های جمع آوری شده موش صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    به موش های ماده نژاد NMRI هورمون های hMG و hCG برای تحریک تخمک گذاری تزریق شد. سپس موش های ماده با موش های نر از همان نژاد جفت گیری نمودند. بلاستوسیست های حاصل، به دو گروه 150 عددی برای گروه آزمایش و گروه 134 عددی برای گروه کنترل تقسیم شدند. بلاستوسیستها به مدت 48 ساعت در محیط کشت M16 دارایBSA به میزان 4 mg/mlکشت داده شدند و با بلاستوسیست های کشت شده در ماتریژل همراه با محیط مشابه(M16+4 mg/ml BSA) مقایسه شدند. روند تکاملی هر 24 ساعت تا 48 ساعت مطالعه شد. نتایج حاصل با استفاده از آزمون c2 و نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    بعد از گذشت 24 ساعت از کشت، درصد بلاستوسیست های گروه آزمایش که به مرحله بلاستوسیست های جوانه زده مرحله اول رسیدند (74%)، در مقایسه با گروه کنترل (2/52%)، به طور معنی داری (p<0.05) بیشتر بود اما درصد بلاستوسیست های فراگمنته در گروه کنترل 9/11% بود که تفاوت معنی داری (p<0.05)، با گروه آزمایش (2%) داشت. بعد از 48 ساعت از کشت 41% از بلاستوسیست های کشت داده شده در گروه کنترل، به مرحله بلاستوسیست های جوانه زده مرحله اول پیشرفت نمودند و این میزان بالاتر از درصد بلاستوسیست های این مرحله در گروه آزمایش بود (p<0.05). همچنین درصد بلاستوسیست های جوانه زده مرحله دوم، در گروه آزمایش بعد از 48 ساعت (78%)، با اختلاف معنی دار (p<0.05)، نسبت به گروه کنترل (59%) بالاتر بود.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که بلاستوسیست های کشت داده شده بر روی ماتریژل همراه با محیط کشت غنی شده M16 حاوی (4 mg/ml) BSA در مقایسه با بلاستوسیست هایی که در محیطM16 حاوی (4 mg/ml) BSA کشت داده شدند، تکامل و رشد بیشتری دارند. بررسی فراساختمانی جنین ها و یا بررسی های ایمونوسیتوشیمیایی در تکمیل یافته های این مطالعه پیشنهاد می شود.
    کلیدواژگان: بلاستوسیست، محیط کشت، ماتریژل، تکامل جنین، موش آزمایشگاهی
  • مریم نظم بجنوردی، مژده صالح نیا، عبدالامیر علامه صفحه 17
    زمینه و هدف
    آنزیم اسید فسفاتاز یک آنزیم لیزوزومی است که در فعالیت های متابولیکی تخمدان مانند بلوغ تخمک، از سرگیری مجدد تقسیم میتوز، شکستن ژرمینال وزیکول و پدیده تخمک گذاری نقش دارد و همچنین با فعالیت اتوفاژی و هتروفاژی باعث هضم جسم زرد و فولیکول آترتیک می شود. با توجه به اینکه این آنزیم توسط هورمون استروئیدی کنترل می شود، این مطالعه برای بررسی الگوی تغییرات فعالیت این آنزیم در تخمدان موش پس از تحریک تخمک گذاری با استفاده از تزریق گنادوتروپین های PMSG و hCG نسبت به گروه شاهد طی دوران ابتدای حاملگی طبیعی و کاذب طراحی گردید.
    روش بررسی
    موش های ماده نژاد NMRI با سن بین 10-6 هفته انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه شاهد و تحریک شده (با به کارگیری PMSG و (hCG تقسیم شدند. سپس هر گروه نیز به دو گروه باردار به روش طبیعی و باردار کاذب تقسیم گردیدند. جهت القای بارداری کاذب از تحریک مکانیکی واژن استفاده شد. در هر گروه روزانه 5 سر موش از روز اول تا ششم به طریق جابجایی مهره های گردنی کشته شدند و به منظور ارزیابی های بیوشیمیایی، هر دو تخمدان آنها جدا و پس از هوموژن نمودن و سانتریفوژ کردن با دور 14000 g استخراج بافتی در معرض سوبسترای پارانیتروفنیل فسفات قرار گرفت و فعالیت آنزیم برحسب IU/dl محاسبه و پس از تعیین مقدار پروتئین نمونه ها برحسب واحد mg/dl، فعالیت اختصاصی ACP برحسب واحد IU/mg محاسبه شد. داده های تحقیق حاضر با استفاده از آزمون Mann Whitheny مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. اختلاف آماری در سطح p<0.05 معنی دار در نظر گرفته شده و به صورت میانگین خطای استاندارد تعریف گردید. برای بررسی های هیستوشیمیایی، یکی از تخمدانها انتخاب و با استفاده از دستگاه کرایوستات، برش هایی به ضخامت 5 μm تهیه شد. سپس برشها طبق روش گوموری، رنگ آمیزی شدند.
    نتایج
    فعالیت اختصاصی آنزیم ACP در نمونه های بافتی تخمدان در گروه های شاهد بارداری طبیعی، شاهد بارداری کاذب، تحریک بارداری طبیعی و تحریک بارداری کاذب در روز اول به ترتیب شامل 0.12±0.34 IU/mg، 0.04±0.39 IU/mg، 0.40±0.08 IU/mg، 0.01±0.45 IU/mg و در روز چهارم به ترتیب شامل 0.69±0.10 IU/mg، 0.065±0.61 IU/mg، 1.09±0.10 IU/mg، 0.05±0.79 IU/mg بود. تغییرات فعالیت آنزیم تخمدان در مطالعات بیوشیمیایی با نتایج به دست آمده در بررسی های هیستوشیمیایی در کلیه گروه ها مطابقت داشت. یافته های حاصل نشان داد که بیشترین تغییرات فعالیت آنزیم در سلول های گرانولوزا بود به طوری که در کلیه گروه ها حداقل فعالیت آنزیم در روز اول حاملگی (0) و حداکثر آن در روز چهارم (3+) دیده شد.
    نتیجه گیری
    در مجموع نتایج این تحقیق نشان داد که افزایش فعالیت آنزیم اسید فسفاتاز در روزهای سوم و چهارم بارداری موید نقش این آنزیم در فرایندهای متابولیکی تخمدان و استروییدسازی است و همچنین تحریک تخمک گذاری نمی تواند باعث تغییرات مشخصی در الگوی فعالیت آنزیم ACP تخمدان طی بارداری اولیه شود، هر چند که به مطالعات بیشتری در این زمینه نیاز است.
    کلیدواژگان: اسید فسفاتاز، تحریک تخمک گذاری، تخمدان، لانه گزینی، بارداری کاذب، استروییدسازی، بارداری
  • فهیمه محمدقاسمی، جعفر سلیمانی راد، احمدعلی قنبری صفحه 25
    زمینه و هدف
    داروهای ضد سرطان می توانند باعث اختلال اسپرماتوژنز شوند. آگاهی از نحوه عمل آنها برای جلوگیری از تخریب اپیتلیوم ژرمینال ضروری است. با توجه به اینکه یافته های کمی می توانند پاسخ مهمی برای سوالاتی در زمینه فیزیولوژی بیضه و همچنین کمک موثری برای درک بهتر و کامل تر اسپرماتوژنز باشند مطالعه حاضر با هدف بررسی مورفولوژیک و مورفومتریک بیضه، حجم و دانسیته حجمی پارامترهای بیضه، اندازه گیری اقطار لوله سمینیفروس و مطالعه کمی سلول های ژرمینال و سوماتیک در بیضه موش بدنبال تجویز دوزهای مختلف بوسولفان انجام گرفت.
    روش بررسی
    در مطالعه حاضر 42 موش نژاد NMRI با سن 8-6 هفته مورد آزمایش قرار گرفتند. حیوانات به 5 گروه تقسیم شدند. حیوانات در گروه های آزمایش اول، دوم، سوم و چهارم به ترتیب یک دوز 5 mg/kg، 10، 20، 40 بوسولفان و حیوانات کنترل فقط حلال بوسولفان را به صورت داخل صفاقی دریافت نمودند. پس از گذشت 35 روز، حیوانات را کشته و از بیضه آنها نمونه برداری شد. نمونه ها جهت بررسی با میکروسکوپ نوری تحت پاساژ و رنگ آمیزی قرار گرفتند. سپس مطالعات مورفومتریک بیضه انجام شد و پس از آن، جهت تحلیل داده ها از آنالیز یکطرفه استفاده شد و p<0.05 به عنوان سطح معنی داری در نظرگرفته شد.
    نتایج
    نتاج این مطالعه نشان داد که تجویز بوسولفان در هر سه دوز mg/kg 20، 10 و 40 می تواند عمده پارامترهای مورفومتریک بیضه را کاهش دهد و با افزایش دوز، این اثرات واضح تر و شدیدتر می گردد. حجم بیضه، توبولها و اپیتلیوم ژرمینال در گروه های آزمایش به طور معنی دار کاهش (p<0.05) و حجم و دانسیته حجمی بافت بینابینی افزایش یافت (p<0.05). قطر توبولها و ضخامت اپیتلیوم ژرمینال در گروه های آزمایش به طور معنی داری کاهش نشان داد، ضمن این که قطر مجاری سمی نیفروس دارای افزایش بود (p<0.001). در شمارش سلولی، تمام سلول های ژرمینال کاهش داشتند؛ در حالی که تعداد سلول های سرتولی دچار تغییر نگردیده بود. تعداد سلول های لیدیگ در گروه های تحت درمان با10 mg/kg و 20 تغییری نداشت؛ ولی در گروه تحت درمان با40 mg/kg، تعداد آنها به طور معنی دار افزایش یافت (p<0.05). در گروه تحت درمان با5 mg/kg چه از نظر مورفولوژی و چه از نظر مورفومتری تغییر خاصی در بافت بیضه مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    بوسولفان از طریق تاثیر بر سلول های ژرمینال و سوماتیک موجود در بیضه می تواند در تخریب اسپرماتوژنز و کاهش پارامترهای بیضه نقش داشته باشد و اثرات آن به صورت وابسته به دوز افزایش یابد. بنابراین ضمن استفاده از این دارو در بیماران سرطانی این عارضه نیز باید مدنظر قرار گیرد.
    کلیدواژگان: اسپرماتوژنز، بوسولفان، مورفومتری، موش، بیضه، سلول های ژرمینال، شیمی درمانی
  • فرزاد رجایی، تاکشیج اتویی صفحه 37
    زمینه و هدف
    تاکنون از ضدیخ های زیادی جهت انجماد جنین های مرحله قبل از لانه گزینی به منظور جلوگیری از تشکیل یخ داخل سلولی استفاده شده است، ولی با این وجود تعداد زیادی از جنینها پس از ذوب به دلایل مختلفی از جمله نوع ضدیخ مورد استفاده و به دنبال آن شکست DNA جنین، در اثر سمیت ضدیخ از بین می روند. اتیلن گلیکول، 1 و 2 پروپاندیول و گلیسرول ضدیخ های معمول می باشند که به طور وسیعی برای انجماد جنین حیوانات گوناگون و همچنین انسان استفاده می شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثرات ضدیخ های مختلف روی میزان شکست DNA بلاستوسیست های خوک به منظور تعیین ضدیخ مناسب برای انجماد جنین خوک بود.
    روش بررسی
    تعداد 197 بلاستوسیست خوک به روش In vitro تولید شدند و به طور تصادفی به چهار گروه تقسیم گردیدند. تعداد 40 بلاستوسیست به عنوان گروه کنترل به مدت یک ساعت در محلول PBS بدون ضدیخ قرار گرفتند. بقیه بلاستوسیستها در سه گروه متفاوت در معرض 3 نوع محلول ضدیخ با غلظت 10% به مدت یک ساعت در یک روش 3 مرحله ای در درجه حرارت اتاق قرار گرفتند. به طوریکه40 بلاستوسیست در معرض اتیلن گلیکول و 40 بلاستوسیست در معرض 1و2 پروپاندیول و 40 بلاستوسیست در معرض گلیسرول قرار گرفتند. شواهد مورفولوژیک از زنده ماندن بلاستوسیستها پس از 24 ساعت کشت مجدد در گروه های مختلف در محیط NCSU-37، براساس تشکیل مجدد حفره بلاستوسل به وسیله مشاهده استریومیکروسکوپی با بزرگنمایی 40 برابر ارزیابی گردید. شاخص میزان شکست DNA در آنها پس از نشانه گذاری با تکنیک TUNEL و رنگ آمیزی زمینه ای با PI مشخص شد. داده ها با آنالیز واریانس و آزمون تعقیبی فیشر و با کمک نرم افزار Stutview مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شد.
    نتایج
    قرار گرفتن بلاستوسیست های خوک در معرض ضدیخ های مختلف، منجر به افزایش تعداد هسته هایی با شکست DNA می شود. در ضمن، میزان شاخص شکست DNA در بلاستوسیست های دارای بلاستوسل نسبت به بلاستوسیست های فاقد بلاستوسل، بدون توجه به نوع ضدیخ کمتر بود.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این مطالعه در معرض ضدیخ قرار گرفتن بلاستوسیست های خوک، میزان شکست DNA را افزایش می دهد و در این میان اتیلن گلیکول کمترین میزان سمیت را دارد.
    کلیدواژگان: ضد یخ، سمیت سلولی، آپوپتوزیز، خوک، شکست DNA، بلاستوسیست
  • فروزان رحمانی، معصومه دلارام، نسرین فروزنده صفحه 45
    مقدمه
    یکی از مهمترین عوارض مصرف داروهای ضد صرع در دوران بارداری افزایش ناهنجاری های جنینی در نوزادان می باشد. جنین هایی که در معرض استفاده از این داروها قرار می گیرند ریسک ابتلا به ناهنجاری در آنها 10-7% می باشد در حالی که این نسبت در کل جامعه 4-2% است. لاموتریژین یکی از جدیدترین داروهای ضد صرع است که نسبت به داروهای ضد صرع قدیمی تر بر روی عوارض تراتوژنیک آن مطالعه کمتری انجام شده اغلب موارد این دارو را بدون عوارض تراتوژنیک گزارش کرده اند. اخیرا مواردی از ناهنجاری زایی این دارو در انسان گزارش شده است ولی گزارشها کم و متناقض بوده و الگوی خاصی از نوع ناهنجاری ها ارائه نشده است. لذا این تحقیق با هدف تعیین اثرات تراتوژنیک دارو در جنین موش انجام شده است.
    روش بررسی
    برای انجام کار موش های سوری حامله به چهار گروه تقسیم شدند. گروه اول (کنترل 1) هیچ ماده ای دریافت نکردند گروه دوم (کنترل 2) حلال اتانول به صورت داخل صفاقی دریافت کردند گروه سوم (مورد 25 mg/kg (1 در سه دوز به روش داخل صفاقی دریافت کردند گروه چهارم (مورد 2) 75 mg/kg لاموتریژین در سه دوز به روش داخل صفاقی دریافت کردند. شروع تزریق برای هر سه گروه 9 تا 18 حاملگی بود. در روز 18 جنینها از رحم مادر خارج شده پس از اندازه گیری قد و وزن؛ جنین ها از نظر وجود ناهنجاری ها (ناهنجاری های ستون مهره ها؛ ناهنجاری های اندام و ناهنجاری های جمجمه) بررسی شده و مشاهدات ثبت گردید. ناهنجاری های موجود در چهار گروه بررسی و به کمک نرم افزارspss مقایسه شدند.
    نتایج
    نتایج در گروهی که 25-75 mg/kg دارو دریافت کرده بودند کاهش قد و وزن و افزایش انواع ناهنجاری نسبت به گروه های کنترل 1 و 2 مشاهده گردید که با افزایش دوز و تزریق75mg/kg دارو این نسبت نیز افزایش یافت.
    نتیجه گیری
    با توجه به داده ها می توان لاموتریژین را به عنوان یک ریسک فاکتور در بروز این ناهنجاری در جنین موش دانست. عده ای از محققین کاهش غلظت سرمی فولات و اسید آمینه متیونین را در بروز این ناهنجاری ها موثر می دانند.
    کلیدواژگان: لاموتریژین، موش، جنین، تراتوژنیک، صرع، بارداری، داروی ضد صرع، اسید فولیک
  • صدیقه آیتی، زهره یوسفی، محمدتقی شاکری صفحه 53
    زمینه و هدف
    با وجود پیشرفت هایی که برای اندازه گیری هورمون محرکه فولیکولی (FSH) حاصل شده به بررسی pH واژن کمتر توجه شده است. تاکنون اندازه گیری FSH به عنوان تست تشخیص یائسگی مطرح بوده است. بررسی های انجام شده نشان می دهد استفاده از pH واژن می تواند به تشخیص یائسگی کمک نماید که روشی آسان، غیرتهاجمی و ارزان است. هدف از انجام این پژوهش مقایسه ای بین میزان FSH سرم و pH ترشحات واژن در تشخیص یائسگی است.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر مطالعه ای توصیفی- مقطعی است که روی 120 بیمار با علائم بالینی یائسگی در محدوده سنی 95-31 سال، مراجعه کننده به درمانگاه یائسگی بیمارستان قائم (عج) از دی ماه 83 تا تیر ماه 84 انجام شده است. روش نمونه گیری غیرتصادفی و مبتنی بر هدف بود. جمع آوری اطلاعات به وسیله پرسشنامه انجام گردید و دو متغیر کمی pH واژینال با استفاده از pH سنج مخصوص و FSH سرم در آزمایشگاهی معین برای تمامی بیماران اندازه گیری و علاوه بر آن علائم بالینی بیماران ثبت شد. داده ها در برنامه آماری SPSS تجزیه و تحلیل شدند و نتایج با آزمون c2 و محاسبه ضریب توافق Kappa مورد ارزیابی قرار گرفت p≤0.05 از نظر آماری معنی دار تلقی شد.
    نتایج
    براساس اطلاعات حاصل از مطالعه حاضر میزان متوسط pH واژن و در غیاب عفونت های واژینال، در زنان یائسه مورد مطالعه 5.33±0.53 بود (با حداقل 1/4 و حداکثر 5). با در نظرگرفتن نقطه برش 5/4 برای pH واژن و تست مبنای FSH>20 mIU/ml FSH که معیار و شاخص یائسگی است) میزان حساسیت pH در تشخیص یائسگی 97% تعیین گردید. میانگین و انحراف معیار میزان هورمون FSH در زنان تحت مطالعه 80.79±6.42 mIU/ml است.
    نتیجه گیری
    اندازه گیری pH واژن در تشخیص یائسگی حساسیتی شبیه اندازه گیری میزان FSH سرم دارد و می تواند جایگزین مناسبی درمقابل FSH سرم باشد.
    کلیدواژگان: یائسگی، هورمون محرک فولیکولی، pH واژن، واژینیت، تشخیص، حساسیت
  • فرناز سهراب وند، مامک شریعت، فدیه حق اللهی، صغری خطردوست، عباس رحیمی فروشانی، لیلی ناظمی، مریم چمری صفحه 59
    زمینه و هدف
    گرفتگی عضلانی، انقباض دردناک عضلات است که به طور شایع در دوران بارداری به خصوص در اندام تحتانی دیده می شود. در ایران درمان خاصی برای این اختلال، متداول نمی باشد؛ لذا با هدف دستیابی به راه حل مناسب با امکانات داخل کشور مطالعه حاضر طراحی شد.
    روش بررسی
    از میان 401 زن باردار مراجعه کننده (در نیمه دوم بارداری) به درمانگاه پره ناتال بیمارستان امام خمینی (ره) تهران در سال 83-1382، 217 نفر (54.5%) که از گرفتگی دردناک عضلات ساق پا (با شدت و تناوب متفاوت) شکایت داشتند مورد بررسی قرار گرفتند. تعدادی از این بیماران که پس از بررسی های پاراکلینیک، هیچگونه اختلال الکترولیتی نداشتند و همچنین متعاقب ارزیابی تغذیه ای ریزمغذی ها را در رژیم غذایی در حد استاندارد و توصیه شده دریافت کرده بودند، وارد فاز دوم مطالعه شدند. در این مرحله بیماران به دسته های مکمل درمانی به مدت 2 هفته (کلسیم، منیزیوم، ویتامین های گروه (B و گروه شاهد تقسیم شدند. سپس براساس معیار بهبودی کامل (برطرف شدن کامل علایم از نظر شدت و تناوب) با یکدیگر مقایسه شدند. داده ها پس از جمع آوری در نرم افزار آماریSPSS ذخیره شده و فرضیه های طرح از طریق آزمون های آماری c2، t و مدل رگرسیون لجستیک بررسی شدند.
    نتایج
    رابطه آماری معنی داری بین بهبودی کامل با مکمل درمانی ویتامین B در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد. به طوری که بهبودی کامل 71% در گروه دریافت کننده مکمل ویتامین های گروه B در مقابل 9% در گروه کنترل، 29% در گروه منیزیوم و 52% در گروه کلسیم (p<0.0001) برآورد شد.
    نتیجه گیری
    شیوع بالای گرفتگی عضلانی به خصوص در اندام تحتانی در میان زنان باردار ایرانی (54%)، با رژیم غذایی و عادات زندگی ارتباط خاصی ندارد؛ اما مکمل درمانی ریزمغذی ها (اضافه بر تغذیه عادی روزانه) می تواند تاثیر به سزایی در درمان این مشکل داشته باشد.
    کلیدواژگان: گرفتگی عضلانی، ویتامین B1، ویتامین B6، بارداری، کلسیم، منیزیوم، مکمل درمانی
  • معصومه دل آرام، فروزان رحمانی، علیرضا احمدی صفحه 65
    زمینه و هدف
    امروزه مشاهده می شود بیشتر مادران مراجعه کننده به بیمارستان جهت ختم بارداری در سه ماهه سوم، در فاز زایمانی قرار ندارند و بدون شروع انقباضات رحمی بستری می شوند و بارداری آنها ختم می گردد. با توجه به اهمیت سلامت مادران و نوزادان و نقش سزارین های غیرضروری، پژوهش حاضر به منظور تعیین دلایل ختم بارداری در سه ماهه سوم در مرکز آموزشی درمانی هاجر شهرکرد انجام شده است.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی تحلیلی تعداد 750 نفر از زنانی که جهت ختم بارداری در سه ماهه سوم در بخش زایمان مرکز آموزشی درمانی هاجر شهرکرد طی اردیبهشت تا آذر 1383 بستری شده بودند، به روش تصادفی و در سه شیفت صبح، عصر و شب انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش، فرم ثبت اطلاعات و چک لیست بود. از معاینه واژینال بیمار، مطالعه پرونده، مصاحبه با مادر و معاینه فیزیکی نوزاد برای تکمیل فرم ثبت اطلاعات و چک لیست استفاده شد. اطلاعات حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری T و c2 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و p<0.05 به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
    نتایج
    براساس نتایج حاصل از پژوهش 298 نفر (39.7%) از واحدهای پژوهش به علت شروع دردهای زایمانی و 452 نفر (3/60%) بدون درد زایمان و به توصیه پزشک و سایر مراقبین بهداشتی درمانی، جهت ختم بارداری مراجعه کرده بودند. در گروه اخیر در 2/23% افراد، مواردی مثل سزارین قبلی، تمایل به سزارین، کاهش حرکات جنین، بارداری دیررس، فشار خون بالا در مادر، جفت سرراهی، جدا شدن زودرس جفت و کاهش حجم مایع آمنیوتیک به عنوان علت اقدام به سزارین مطرح بود. میانگین امتیاز بیشاپ سرویکس در گروهی که به علت شروع درد زایمان مورد ختم بارداری قرار گرفته بودند، بیشتر از گروهی بود که بدون درد زایمان و به توصیه پزشک و سایر فراهم کنندگان مراقبت بستری و مورد ختم بارداری قرار گرفته بودند p<0.001)، df=541، (t=40.45 ارتباط امتیاز بیشاپ سرویکس با نوع زایمان معنی دار بود و در افرادی که این امتیاز کمتر از 5 بود، عمل سزارین بیشتر انجام شده بود p<0.001)، df=1، (X2=113.9 رابطه بین علت ختم بارداری و نوع زایمان پس از حذف موارد سزارین تکراری و تمایل به سزارین معنی دار بود و افرادی که بدون شروع درد زایمان بستری شده بودند، بیشتر تحت عمل سزارین قرار گرفته بودندp<0.001)، df=1، (X2=64.26 سن بارداری براساس تاریخ اولین روز قاعدگی بیمار (LMP) و سونوگرافی در این گروه بیشتر از گروهی بود که به علت شروع دردهای زایمانی مورد ختم بارداری قرار گرفته بودند p<0.001)، df=311، (t=3.70 تفاوت معنی داری در وزن نوزادان در دو گروه وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    گرفتن شرح حال دقیق در مراقبت های دوران بارداری جهت تعیین سن بارداری، انجام سونوگرافی در 26 هفته اول بارداری و آموزش به تمامی خانم های باردار در مورد زمان مراجعه به بیمارستان جهت ختم بارداری و عوارض ناشی از بستری شدن زودرس، تشکیل کمیته های تخصصی تصمیم گیری در مورد ختم بارداری در بیمارستان ها و تدوین آیین نامه های خاص در این مورد، از اقداماتی است که می توان در جهت جلوگیری از ختم زودرس بارداری انجام داد
    کلیدواژگان: ختم بارداری، سه ماهه سوم، سزارین، زایمان، بارداری پر خطر
  • چکیده انگلیسی
    صفحه 73